مرضیه حدیده‌چی

زمانی که برای ادامه مبارزه به لبنان رفت، هر 8 فرزند خود را به دنیا آورده بود. مادر 35ساله، فرزندانش را به پدر سپرد و راهی شد تا شاید علاوه بر گذراندن دوره‌های چریکی، مدتی از دستگیری‌ها و آزار و اذیت ساواک در امان باشد. مرضیه حدیده چی سال 1353پس از تحمل یک سال زندان و شکنجه‌های طاقت فرسای ساواک در حالی از زندان آزاد شد که کسی امیدی به زنده ماندنش نداشت، در عین حال و در کنار آزادی او، دخترش رضوانه همچنان دربند ماند. او در کتاب خاطراتش می‌نویسد: برخی شب‌ها صدای ضجه دخترم که شکنجه می‌شد، تا صبح توی گوشم بود. او تنها زنی نیست که در مبارزات انقلاب نقش مؤثر داشته، اما شاید سرنوشت وی از بسیاری جهات با بقیه زنان انقلاب متفاوت باشد. این بانوی همدانی سال‌های 53تا 57با گروه روحانیت مبارز خارج از کشور زیر نظر شهید محمد منتظری به انجام عملیات و مأموریت‌های متفاوت مشغول بود. او در این سال‌ها در کشورهای مختلفی مانند عربستان، انگلستان، فرانسه، عراق، لبنان و سوریه تردد می‌کرد. جالب است بدانید که حدیده چی آموزش‌های رزمی و چریکی را در پایگاه‌های نظامی واقع در مرز لبنان و سوریه دید. اما نام مستعار طاهره دباغ شاید معروف تر از اسم مرضیه حدیده چی باشد. کسی که به سبب نوع فعالیتش در خارج از کشور به نام‌هایی چون خواهر دباغ، خواهرزینت احمدی نیلی و خواهر طاهره شناخته می‌شد. خواهر طاهره سال 1357همراه امام وارد پاریس شد و تا  پیروزی انقلاب  مسئولیت‌های بیت امام را در پاریس به عهده گرفت. زندگی وی پس از پیروزی انقلاب نیز کم هیجان تر و کم تحرک تر از سال‌های پیش از انقلاب نبود. نه تنها به این دلیل که به عنوان تنها زن هیئت ایرانی، به نمایندگی از امام پیام ایشان را به گورباچف ابلاغ کرد، بلکه مسئولیت‌های نظامی پس از انقلاب، خواهر طاهره را بیشتر در اذهان ماندگار ساخت. برخی از دوستان نزدیک وی می‌گویند: اگر سرعت عمل او درتسخیر پادگان قزوین و انتقال زرهی این پادگان به همدان نبود، شاید سرنوشت انقلاب به شکل دیگری رقم می‌خورد.

نظامیان پادگان همدان روزهای اول انقلاب زنی را که به عنوان فرمانده سپاه همدان پا به پادگان گذاشته بود، خوب به خاطر دارند. زنی که چنین می‌نمود که حتی به لحاظ مهارت‌های رزمی نیز قابلیت فرماندهی را دارد.

وی سپس مسئولیت بسیج خواهران این شهر را به عهده گرفت. اما مجلس که تشکیل شد و نظام استقرار یافت، گویی دوره بازنشستگی حدیده چی نیز به لحاظ فعالیت‌های نظامی و شبه نظامی فرارسید. وی دو دوره نمایندگی مردم تهران و یک دوره نمایندگی مردم همدان را در مجلس به عهده گرفت. پس از اتمام دوره نمایندگی در مجلس پنجم، کم کم خود را بازنشسته کرد و در حال حاضر قائم مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی است. وی در کتاب خاطرات سیاحت شرق خود به خاطره ای در سفر به شوروی سابق و ملاقات باگورباچف اشاره می‌کند: گورباچف وقت رفتن مثل زمان شروع با همه شروع به دست دادن کرد. به من که رسید، دستش را دراز کرد. آقای جوادی آملی و سایرین مرا نگاه می‌کردند. دیدم اگر توی ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است. چادر را روی دستم انداختم و با او دست دادم. این دست دادن من برای گورباچف، امپراتوری آن زمان دنیای شرق خیلی سخت آمد. به همین دلیل گفت: من دستم را برای دست دادن دراز نکردم، بلکه دستم را به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایه‌های خوبی هستیم. ما دست بی اسلحه مان را به سوی شما دراز می‌کنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید دست بدون سلاحشان را به سوی ما دراز کنند.

  حضور زنان در سطوح بالا و تصمیم ساز در سال های اول انقلاب، گرچه با شروع جنگ به تدریج به پشت صحنه و شاید حاشیه کشیده شد، اما شکی نیست که فضا برای فعالیت آنها که می‌خواستند، وجود داشت. از جمله بانویی که برخی استفاده واژه «رجال سیاسی» در ماده‌های مربوط به انتخاب نماینده و رئیس جمهوری را به جای واژه «مردان سیاسی» حاصل تلاش او می‌دانند.



معصومه ابتکار

از نسل اول انقلاب که بگذریم، جدای از زنانی که به واسطه حضور در کنار همسر و شهادت همسر در انقلاب نقش آفرینی کردند، میان نسل دومی‌ها هم نام‌هایی به چشم می‌خورد که بدون اتکا به نام همسر ماندگار شدند.

«فکر نمی کردم پیوستن من به دانشجویان پیرو خط امام در زمان اشغال سفارت، چه تأثیری روی زندگی و آینده ام بگذارد.»

معصومه ابتکار، تازه پا به دانشگاه گذاشته بود، سال اول. 16آبان درست 3 روز پس از تسخیر سفارت پیشین آمریکا، یکی از دانشجویان مستقر در سفارت از این دختر 19ساله دعوت می‌کند برای ترجمه و امور روابط عمومی به آنان ملحق شود. ابتکار چند سالی به همراه خانواده‌اش در آمریکا زندگی کرده و به زبان انگلیسی مانند زبان فارسی مسلط است. این ویژگی، وی را که آن روزها به «خواهر مری» معروف بود، به سفارت اشغال شده کشاند و سپس زمینه‌ساز حضور سیاسی و مدیریتی او در نظام جمهوری اسلامی شد. روزهای اشغال حتی زندگی خانوادگی ابتکار را نیز رقم زد. «محمد دانشجویی بود چهار سال بزرگتر از من، آن روزها هیچ کدام فکر نمی‌کردیم بعدها با هم ازدواج خواهیم کرد».

ابتکار نخستین زنی بود که پس از انقلاب با عنوان معاون رئیس جمهوری وارد کابینه شد.    

 زهرا شجاعی 


«روزی که قرار بود امام وارد ایران شود، دوازدهم بهمن، کمیته ای برای استقبال اولیه از ایشان در فرودگاه شکل گرفت. کمیته، نمایندگانی از اقشار مختلف مردم را برای حضور در سالن فرودگاه (سالنی که در حال حاضر خراب شده است) انتخاب کرد. از میان دانشجویان نیز 150نفر انتخاب شدند، از هر دانشکده ای یک خانم و یک آقا. من هم به عنوان نماینده خانم دانشکده خودمان برای استقبال انتخاب شدم و مهندس علاقه مندان از میان آقایان.»

این گفته‌های زهرا شجاعی، رئیس سازمان امور مشارکت زنان است. وی از زنان نسل دوم انقلاب به شمار می‌رود؛ زنانی که در سال‌های اولیه انقلاب به عرصه مبارزات پاگذاشتند.

«دانشجویان و دانش آموزان چون از نظر سنی از همه کوچکتر بودند، به بالکن برده شدند، اتفاقاً بالکن مشرف به سالن بود. اول قرآن توسط دکتر محمد اصفهانی واعظی که آن موقع 8 - 7  ساله بود، قرائت شد و بعد پیام دانشجویان. آنگاه سرود «خمینی ای امام » را دانشجویان و دانش آموزان اجرا کردند. بعد از استقرار امام نیز من به عنوان خبرنگار در اطراف محل اقامت امام حضور داشتم. فرم‌هایی به ما داده بودند که هر اتفاقی در آن حوالی می‌افتاد، در آن فرم‌ها یادداشت می‌کردیم. یک شب هم به اتفاق چند دانشجو، توانستیم با امام ملاقات خصوصی داشته باشیم.»